دکتورحبیب منگل

                                 تداوم مبارزه ترقی خواهانه و ضرورت پایه گذاری نهضت فراگیر سیاسی

        طرح  « در باره ضرورت پایه گذاری نهضت سیاسی»  که دراوایل سال جاری توسط شماری از روشن فکران وفعالان سیاسی کشور ارایه شد , در میان مبارزان ونیروهای ملی - مترقی کشور بطورچشمگیر راه باز میکند و مورد شور وبحث قرار دارد.

    این« طرح »که به اساسی ترین مسایل نظری وعملی همبستگی نیروهای ملی- مترقی  کشورعلما میپردازد وپاسخ میدهد ,بطور مقایسوی  نخستین فراخوانی میباشد که؛سکوت ورخوت سیاسی , مایوسی وبی تفاوتی , بحران اعتماد , خلا وسر درگمی فکری را در صفوف جنبش مترقی کاهش بخشیده ,تحرک سیاسی ویک نوع اقلیم مساعدبرای همگرایی وهمسویی, تفاهم وهمبستگی نیروهای ملی- مترقی کشور بوجود اورده است .

    مشارکت وسیع فعالان سیاسی درکمپاین توضیحی  « طرح», ارایه سوالات , پشنهادات ونظرات تکمیلی درین زمینه  واستقبال گرم هموطنان عزیز در داخل وخارج کشورازین اقدام به وضاحت نشان میدهد که  ضرورت واندیشه پایه گذاری نهضت فراگیر سیاسی  یگانه انتخاب درست در مورد  تامین همبستگی نیروهای ملی –مترقی کشور است . 

  بدین سان به اطمنان باید اظهار داشت  که اراده خلل ناپذیرمبنی برتدام مبارزه ترقی خواهانه وبطور مشخص فعالیت خسته گی ناپذیر , تبادل نظر ها, مباحثات ومشاجرات گاهی تند وتیزچندین ساله در رابطه به ضرورت و راه اندازی یک حرکت جدید وفراگیر سیاسی ,اینک با پایه گذاری «نهضت میهنی دموکراسی و ترقی افغانستان »  تحقق می پذیرد.

              اما ضرورت پایه گذاری نهضت فراگیرسیاسی ازکجا نشئت میکند ؟

    «اکنون زمان  ان فرارسیده است تابا نتیجه گیری واقعیبینانه ازگذشته , انانیکه در راه رهایی مردم از قید وبند واسارت سیاسی وملی_ اجتماعی واقتصادی اندیشیده ومبارزه کرده اند, در اوضاع واحوال کنونی نیز در قطارسایرنیروهای تحول طلب وازادیخواه در داخل وخارج کشور به فعالیت علنی ومسالمت امیز بپردازد ..ومبارزه سیاسی پویا و پر توانی را درجهت تعمیم دموکراسی وتامین عدالت اجتماعی در افغانستان سازمان بخشند . ازین جاست که ضرورت پایه گذاری نهضتی متشکل وفراگیر, به مثابه کانونی برای سازماندهی تلاش های شخصیت ها وگروه ها ی از مبارزان میهن پرست ,ترقیخواه وعدالت پسندبه وجودمیاید.»« طرح » .

     چنانچه به ملاحظه میرسد, حرف برسرتداوم متحدانه, پرتوان وموفقیت امیزمبارزه ترقی خواهانه است  .این درحالیست که جنبش ملی–مترقی کشوراز بحران فکری وبی اعتمادی سیاسی, نفاق و شقاق , تشتت تشکیلاتی وشکست های پی در پی سیاسی رنج میبرد . اما تکامل اجتماعی توقف نمی پذیرد ومبارزه ترقی خواهانه به مثابه نیروی محرکه تحولات اجتماعی دوام دارد . 

   اکنون مبارزه سیاسی به مرحله جدید وارد گردیده وابعاد فراگیر وگسترده از نظراندیشه ای ,اجتماعی_ سیاسی به خود گر فته است . مبارزه برای اعاده حق زندگی وازادی برای انسان این کشور؛تامین وحدت ملی واقتدارملی ؛ ملت شدن وکشور شدن ودرنتیجه اعاده شیرازه حیات ملی ؛ تامین حقوق شهروندی , ریشه کن ساختن خشونت ومقابله ناروا ومسلحانه قدرت طلبی؛ تامین وفاق ملی - اجتماعی و باز سازی کشور ,ترقی عمومی , رفاه  وعدالت اجتماعی, دفاع ازمنافع ملی , اعاده وتامین موقف ملی وبین المللی افغانستان به مثابه کشورمستقل ,درای حاکمیت , واحد وغیر قابل تجزیه , مسایل واهداف مشترکی هستند که در برابر نیروهای ترقی خواه کشوردرین مرحله حساس تاریخ سیاسی کشور قرار دارد .

  حل این مسایل مبارزه متحدانه وپرتوانی را می طلبد؛ اما بادریغ که قالب های اندیشه ای- تشکیلاتی  احزاب وگروه های مترقی موجود,هیچکدام ظرفیت پذیرش وقابلیت سازماندهی وپیش برد یک چنین مبارزه متحدانه وگسترده را ندارد.  درین جاست که ضرورت پایه گذاری یک سازمان وتشکل فراگیرسیاسی که در حد ممکن بیشترین نیروهای جنبش مترقی  کشوررا متحد وبسیج سازند, به میان می اید . بدون مبالغه باید گفت که  با ایجاد چنین نهاد , میتوان یک الترناتیو سیاسی موثری , برای حل مسایل حاد  امروز واعتلای اتی کشور بوجود اورد.

 «نهضت میهنی» که ایجاد ان در دستور روز قرار دارد در واقع یک چنین نهضت های فراگیر سیاسی میباشد . مسلما که هدف ازپایه گذاری این سازمان یک تشکل ارگانیک اگاهان وفعالان متعهد به منافع مردم و کشورومعتقد به اماج های  مبارزه ترقی خواهانه است نه یک تجمع میکانیکی افراد فاقد ارمانهای مترقی که برای ارضای عقده ها وجاه وجلال شخصی ومنافع محدود گروهی و«بازی ها وتجارت سیاسی» به ایجاد «احزاب سیاسی» متوسل میشوند.

   بدین سان به ملاحظه میرسد که اندیشه پایه گذاری « نهضت فراگیر سیاسی بنام« نهضت میهنی دموکراسی وترقی افغانستان » یک اندیشه من دراوردی وتصادفی نه بلکه نیازی است که ازمقتضیات انکشافات و تحولات جاری  در مرحله کنونی حیات سیاسی کشوروتداوم مبارزه ترقی خواهانه  بر میخیزد ومطرح گردیده است .

                  درباره  خصلت فراگیروچگونگی تشکل سازمانی  « نهضت میهنی»

   «نشانه امیزش جریان های همفکر وگرایش هاودیدگاهای کم وبیش متفاوت در« نهضت میهنی » نشانه ازدرک ضرورت های سیاسی نوین دراوضاع واحوال کنونی در جامعه وجهان است .بدین گونه نهضت میهنی کانونی است فراگیرکه درواقع هواداران دموکراسی وترقی افغانستان دران گرد هم می ایند واین برخورد منطقی نسبت به اوضاع وپدیده های کنونی در کشور شمرده میشود. »«طرح »

   پس« نهضت میهنی» شکل نوین ازتشکل سیاسی است , که طیف وسیع ازگروه ها وگرایش های فکری  را برمبنای دیدگاها واهداف عام اما برنامه سیاسی واحد, دریک سازمان  سیاسی متشکل ومتحد میسازند. به گونه که با حزب, که تشکل ازهمفکران است,  وجبهه که ایتلاف ویا اتحاد سیاسی مرحله ی وکوتاه مدت, احزاب وسازمانهای سیاسی میباشد , تفاوت دارد .  پس نهضت میهنی ماهیتا یک تشکل مبنی بر برنامه سیاسی است نه تشکل اندیشه ای. به عباره دیگر نهضت میهنی کانون است که دران طیف وسیع  نیروهای که برای اعمار یک جامعه متجدد وباز , پیشرفته وعادلانه می اندیشند و می رزمند گرد هم می ایند. این تنوع یک امرعینی است ؛ انعکاس ساختارجامعه وارایش اجتماعی است و ازمقتضیات وضعیت سیاسی, اهداف وشعارهای مشترک مبارزه ترقی خواهانه دراوضاع کنونی ومنافع  نیروها ی مترقی کشورناشی میشود .

          اماچگونه و برکدام اصول این گرایش ها متشکل میشوند ؟

    پذیرش حق موجودیت وهمزیستی گرایش های فکری, تامین ازادی کامل گرایش های فکری در تنظیم مشی عمومی وجاری ووسیاست گذاری ها , ازادی بیان واندیشه ی اعضای نهضت در درون وبیرون ازتشکیلات تاتشکیل  گروه بندی های قانونی به جای انشعاب وتفرقه , وحدت در برنامه ,مشی وعمل سیاسی , وحدت سازمانی وتشکیلات واحد با عضویت انفرادی ,دموکراسی گسترده  وتابعیت اقلیت از اکثریت , رعایت حقوق  اقلیت و جلوگیری از استبداد رای اکثریت ,تامین حقوق برابرو دسپلین یکسان , انتخابی بودن همه مقامات وارگانهای نهضت از طریق کاندیتاتوری الترناتیوی وسری ورعایت تناوب در رهبری , توزیع صلاحیت ها ومسولیت انفرادی , عدم تمرکزاموردریک دست ویا ارگان رهبری از بالا تاپاین وازپاین به بالا . این است اصول ومبانی سازمانی –تشکیلاتی که « نهضت میهنی»  بر پایه ان ایجاد میگردد.

  پس اساس ساختار تشکیلاتی « نهضت میهنی» را تنوع نظری ووحدت برنامه وعمل تشکیل میدهد . تنوع ,حقیت زندگی وخود زندگی است.ووحدت نیز در تنوع است. درزندگی چنین نهضت ,تنوع واحتلاف نظردردیدگاها , تنظیم خط مشی وسیاست گذاری ها نه فقط یک امر طبعی وبدیهی بلکه رمز قوت ان به شمار میرود. اما این امر هر گز  ونباید مانع پیوند ارگانیک سیاسی - سازمانی شود.

               دیدگاها واهداف یا خطوط فکری  «نهضت میهنی»

  « اندیشه همگانی واماده گی ذهنی بخاطر شرکت فعال سیاسی ضرورت طرح خطوط فکری ای را برای« نهضت میهنی» ضروری میسازد . برغم این که,این نهضت خودرا ادامه دهنده مبارزات وسنن افتخار امیز نیروهای تجددطلب وازادیخواه ,تحول طلب وترقی خواه سده پیشین میداند وداده های ودست اوردهای ان مبارزات را گرامی می پندارد , ولی ارزشها , واقعیت ها وضرورت های نوین سیاسی وجریانات فکری بر خاسته از بینش جدید را نیز در نظر میگیرد»«طرح» 

   چنانچه به ملاحظه میرسد حرف بر سرپیوند  نهضت میهنی به جنبش ترقی خواهانه کشوردر دیروز وامروز است به گونه که « نهضت میهنی » خودرا سنتیزاین جنبش هامیداند که به  مشخصات ذیل انرا میتوان تعریف کرد وشناخت  :  

     1- « نهضت میهنی » یک حرکت جدید ومستقل سیاسی است , به گونه که ازدرون نیازمندیهای انکشافت وتحولات جاری برمیخیزد,اما خودرا ادامه دهنده مبارزات وجنبشهای استقلال طلبانه وتجددگرایانه , دمکراتیک ودادخواهانه سده پیشن میداند؛ به سنن پرافتخار مبارزه ومساعی احزاب وحکومات مختلف در راستای تحقق ارمانهای ان جنبش ها ارج می نهد , برای حفظ وتحکیم دست اوردهای ان سعی وتلاش میکند و تجارب گرانبهای  ا نرا می اموزد وسرمشق فعالیت خود قرارمیدهد؛ اما درصدد اعاده هیچ یکی از احزاب , نظام ها وحکومات  گذشته نمی باشد ؛ به ار مانهای عام  ملی - انسانی  مبارزات ملی و مترقی کشوردر گذشته متعهد ووفادار میباشد ,اما اندیشه ها و مشی , شیوه ها واصول مبارزه انرا به نقد میکشد,باز می نگرد وتکمیل مینمانید.

   گذشته جنبش های ملی- مترقی کشور بایدبصورت واقعیبینانه نقد وبرسی شود نه اینکه بطور ذهنی گرانه وغرض الود کتمان وتحریف گردد ؛ اما متاسفانه که این اسلوب رعایت نمی میشود. وبویژه کسانیکه, که از سریر قدرت به زیرکشیده میشوند و به حقیقت تلخ شکست سیاسی مواجه میشوند ؛سرخورده واز فرط مایوسی , همه چیز های دیروزرا وارونه می بیند؛ شکست سیاسی را بطلان  ارمانها وارزش ها, پایان تاریخ و مبارزه  می پندارد , یک شبه تغیر میکند وبه باور ها ,ارمانها وارزش های که هیچگاه باطل نمی گردد اعتقاد خودرا از دست میدهد.

  بنابر ان خودرا درامروزدرجا میزنند ودر واقع تسلیم امروز میشوند. مسلما که برامروز باید تامل کرد واز واقعیت های امروز نباید چشم پوشید وانرا باید انطور که هست درک کرد, اما تغیر وحرکت را نیز نباید از یاد برد . تغیروحرکت رادید وبه ان خودرا عیار ساخت. از سوی دیگرهستند نیز کسانی که در گذشته محصور میماند ؛ تصفیه حساب گذشته را شرط همکاری امروز میداند .  بر افتخارات گذشته لم میکند و از گفتن حقیقت در باره گذشته می هراسند ؛ وانرا بی هوده ویا از نکات ضعف خود میپندارد . وبه این ترتیب فراموش میکند که گذشته  تنها برای درس گرفتن اهمیت دارد , باید پیش رفت وبه اینده وچیزی بهتری اندیشید .

   2-« نهضت میهنی»  یک جریان غیر ایدیالوژیک است . یعنی اهداف وبرنامه خودرا با تطبیق کدام ایدیالوژی و نظام خاص فکری _فلسفی مشروط نمی سازد. اشتراک برنامه وکثرت گرایی را به جای وحدت ایدیالوژیکی اساس فعالیت نظری وعملی قرار میدهد . یک نیروی مدرن است و در عرصه نظری بر پیشروترین اندیشه های بشری  اتکا دارد اما تعصب وتنگ  نظری  فکری را مردود میداند.  از مجموع اندیشه , تجربه ودانش بشریت پیشرو استفاده میبرد ؛ اما ازکاپی کردن تجارب و مودل اجتماعی وپیروی کورکورانه ایدیالوژی ها و ایدیا لوژیک ساختن زندگی اجتماعی احتراز میجوید. به افراطیت چپ وراست «انقلابی گری و بنیادگری» که یکی راه قانونمند انکشاف اجتماعی وتحولات مترقی را به بیراهه  سوق  وبه شکست مواجه میسازد  ودیگری راه ترقی وپیشرفت همه جانبه را سد وجامعه را به عقب وقهقراه می برد, سر سازگاری ندارد, وبر علیه ان در درون وبیرون سازمان میرزمد .

 « نهضت میهنی » ار مان گرا است؛ اما واقعیبین و بر واقعیت متکی  است ؛ واقعیت راتیوریزه یا برای اثبات  تیوری ها ودرستی تصمیم گیری  بکار نمی برد بلکه تیوری هارا در خدمت در ک وتغیر واقعیت قرار میدهد.  واقعیت را ایدیالوژیک نمی سازد ؛ زیرا ایدیالوژیک کردن واقعیت این توهم را برمی انگیزد که حقیقت را درانحصارخود بدانیم ؛ وکسی که حقیقت را درانحصار خود بداند برهر انچه که در باور او نگنجد ,نه چشم برای دیدن دارد , نه گوشی برای شنیدن ونه قلبی برای تپیدن . توهم حقیقت با ازادی پژوهشهای علمی ناسازکار است وبا ازادی افرینش های ادبی وهنری ,باشگوفایی شخصیت انسان وشگفتگی استعداد او بیگانه ودر تعارض است وناگفته پیدا ست که درحیات سیاسی دیکتاتوری واختناق می پروراند .  ایدیالوژیک کردن واقعیت دلخواه را به جای واقعیت نشاندن است . این امر به توهم وپندار بافی دامن می زند , مبارزان را گمراه می کند ونمی گذارند نتایج وثمرات کار خودرا انطور که در واقعیت تجلی یافته بیبیند , از اشتباهات بپرهیزند وجمع بست درست از کارنامه خود بدست اورد.

   3- . انسان هدف فعالیت اجتماعی است. انسانها اعم از زنان  ومردان بطور ذاتی دارای نیازها وحقوق سلب ناپذیر میباشد؛ بدین جهت است که ازادی به مجور ضرورت ندارد .  بنیاد ازادی ,ازادی فردی است . ازادی وحرمت انسان وگسترش حاکمیت فرد بر سرنوشت , رفاه مادی ومعنوی وتامین حقوق اساسی ومدنی انسان_ فرد , اساس وشرط صلح ترقی , عدالت در جامعه به شمار میرود . این درحالیست که اسارت , تبعیض وستم  نمونه بارز بی عدالتی ها ودرنتیجه منشه بحرانها , ناهنجاریها وطغیانهای اجتماعی وسیاسی میباشد . ازادی  و تامین حقوق انسانی ارزش ها وارمان های والای  مبارزه ترقی خواهانه راتشکیل میدهد , که مبارزه مستمر توام با بزرگترین قربانی به خاطران صورت گرفته ودوام دارد . ولی باین وجود بشریت عموما  وجامعه ما به خصوص ازعدم تامین این نیازهاوخواستها  فراوان رنج برده ومی برد.

   « نهضت میهنی دموکراسی وترقی افغانستان» یک جریان سیاسی انسانگرا ست . منشور جهانی حقوق بشری را یک دست اورد بزرگ مبارزه ترقی خواهانه بشریت وروح برنامه خود میداند .  نهضت  برای اعمارجامعه مبارزه میکند که دران تکامل ازادانه فرد شرط تکامل همگان باشد  . نهضت محصور کردن انسان را در دژ ایدیالوژی هاوقربان کردن ان به پای ایدیالوژی مردود می شمارد . انسانیت به مثابه یک ارزش ها عام بشری وداعیه حقوق بشری به مثابه نماد انسانیت نباید فدای مصلحت های سیاسی وجانبداری ایدیالوژیک شود . نهضت میهنی «یک بام ودوهوا» را در زمینه حقوق بشری عوام فریبی محض می داند وبر علیه  این روش مبارزه میکند.

    4- میهن ما افغانستان کشور مستقل ودارای حاکمیت , واحد وغیر قابل تجزیه است.افغانها مردم سلحشور ,ازادی خواه ووطن دوست هستند . افغانستان , نه فقط مهد ظهور وکانون تمدن های باستانی  وتلاقی بزرگترین فرهنگ های بشری میباشد بلکه نقطه غلیان و پیش اهنگ نهضت های ازادی خواهانه درقلب اسیا که به سایر قاره نیز سرایت نموده به شمار میرود . کشورما بنابرموقعیت حساس جیوپولیتیکی وجیوستراتیژیکی در درازنای تاریخ به تجاوزات قدرت ها وکشورهای استیلاگر وتوسعه گر مواجه شده است , اما مردم  این کشوربا شهامت بی نظیر از استقلال وازادی خود دفاع کرده است .بدین جهت است که کشور ما در طول موجودیت ملی  هیچگاه بطور کامل زیر سیطره خارجی ها قرار نگرفته است.

   « نهضت میهنی» به مثابه یک جریان میهن دوست تامین منافع ملی یعنی دفاع وحراست هویت ملی –تاریخی , استقلال سیاسی , حاکمیت ملی وتمامیت ارضی , شگوفانی وامنیت ملی افغانستان را در پیوند با تامین مناسبات دوستانه با تمام کشور های جهان دور ونزدیک , تعهدملی ووظیفه میهن دوستانه میداند؛ ودرین راه میرزمد ,وبه این تعهد وفادار می باشد .  

   5-  افغانستان کشورکثیر الملیت است  . کلمه افغان به همه ان افراد این کشور اطلاق میشودکه تابعیت این کشور راداشته باشند . افغانها اتباع برابر حقوق هستند وهویت ملی به حیث افغان توسط حقوق ومکلفیت های برابر شهروندی تامین میشود . افغانستان دولت واحد وتجزیه ناپذیراست. مرکزیت دراین دولت شرط وحدت کشورو یگانگی ملت است به گونه که قدرت سیاسی درین دولت تقسیم میگردد اما حاکمیت ملی تقسیم ناپذیر است . درین کشور هیچ ملیت بر ملیت دیگرحق برتری نداردومشارکت اقوام ساکن این کشور در قدرت دولتی براساس  اصل حقوق برابرشهروندی وبرابری ملی صورت میگیرد. بدون وحدت ملی ملت , دولت وکشورواحد وجود داشته نمی تواند ؛ اما وحدت ملی  یک ارزش ماورا منافع قومی است , که باور به ان تمام ساکنان این سرزمین را به یک ملت واین سرزمین را به یک دولت - کشور مبدل می سازد .

 « نهضت میهنی » مبارزه برای تامین وتحکیم وحدت ملی را در سرلوحه فعالیت خود قرارمیدهد , خودرا ممثل وحدت ملی میداند ومنافع افغانستان را بالاتر ازمنافع قومی وگروهی می شمارد . نهضت میهنی خواهان  حل دموکراتیک مسله ملی وزبان است که برمبنای  تامین تعادل مرکزیت و خود گردانی محلی واشتراک برابر تمام اقوام ساکن کشور درحیات سیاسی , انکشاف هماهنگ ومتوازن اقتصادی - اجتماعی وفرهنگی محلات ومناطق قومی وتامین برابری - برادری و وفاق ملی , تعمیق دموکراسی و رشد اقتصادی –اجتماعی وفرهنگی کشور تحقق میابد.

  «نهضت  میهنی » تبعیض , تعصب وبرتری جویی قومی , نژادی , محلی , زبانی , مذهبی  ,خصومت وخشونت  قومی را که کشورها ومردمان  را به جنگ های «همه برعلیه همه» میکشاند وفاجعه بار می اورد , نفرت اورترین پدیده های ضدبشری میداند ومبارزه بر علیه ان , مهمترین وظیفه خود می داند .  

6-جامعه افغانی از بی عدالتی های بزرگ رنج می برد . موجودیت  فرو دستان وفرا دستان ,دارا وناداران  وتسلط مناسبات عقب مانده وظالمانه اجتماعی  مظاهر روشن این بی عدالتی هادرجامعه میباشد. این وضعیت مغایر شان وحیثیت انسان وزندگی ابرومندانه انسانی است . ودرواقع همین  وضعیت  اجتماعی  منشه بحران های سیاسی وانفجارات اجتماعی شمرده میشود . جوهر مبارزه ترقی خواهانه را عدالت اجتماعی   تشکیل میدهد  .اماتامین عدالت اجتماعی را نباید به کدام فردا نامعلوم  ونابودی فزیکی  کدام طبقه خاص اجتماعی  وایجاد نظام وشیوه خاص تولیدی موکول کرد .  تامین ازادی وعدالت اجتماعی ارزش های نسبی هستند که مبارزه برای ان از امروزشروع میشود  گسترش می یابد هر پیروزی درین زمینه ,نیاز هاوچشم اندارهای جدیدی تری پدید می اورد  . هکذاعدالت رابه  یکسانی کامل انسانها نیز نباید در ک کرد ؛این کار نه ممکن است و نه مطلوب؛ زیراانسانها دارای استعداد ها ,توانایی ها وعلاقه مندی وانتخاب های گوناگونی دارند .انها در باره معیار های سعادت وخوبی وبدی در ک های مختلف دارند, پذیرش این تنوع در عرصه سیاسی واقتصادی یک امر بدیهی است . فراموش نباید کرد که هدف از تامین عدالت  ایجاد شانس هاوفرصت های برابر ورفاه برای کدام  طبقه وگروه خاص بلکه براه همه شهروندان است.

  تجارب نشان میدهد یک دولت دمکراتیک و راه اندازی جنبش های گسترده مسالمت امیزاز طریق ایجاد و تقویت جامعه مدنی یعنی تشکیل سازمانهای اجتماعی- سیاسی  با شعارهای   مبارزه  دراه  دموکراسی بیشترو وضع قوانین به سود اقشار کم درامد  و مبارزه مستمر برضد ستم و تمرکز ثروت وقدرت  وبی عدالتی های اجتماعی  ,معقولترین  وموثر ترین اشکال وشیوهای مبارزه اجتماعی در اه ترقی وعدالت گسترده اجتماعی به شمار میرود .

  «نهضت میهنی» یک نیروی عدالت خواه است .  تامین عدالت ارزش و ارمان نهضت را  تشکیل میدهد.  مبارزه برای پر کردن فاصیله میان گروه ها واقشار وطبقات اجتماعی هم از جهت مادی وهم معنوی وفرهنگی , حمایت ازمنافع وخواست های اقشارزحمتکش وکم درامد ومبارزه برای ارتقای سطح زندگی انان , مبارزه برای یک سیاست عادلانه مالیاتی وتوزیع عادلانه درامد ملی و تامین رفاه همگانی,مبارزه برای رهایی انسانها از هر گونه ستم اجتماعی ازطریق دگرگونی های بنیادی اجتماعی –اقتصادی وایجادیک جامعه عادلانه,  خطوط اساسی سیاست اجتماعی نهضت میهنی رادر زمینه تامین عدالت اجتماعی تشکیل میدهد .  ولی تامین عدالت اجتماعی در وجود یک دولت دموکراتیک تامین شده میتواند و دمو کراسی زمانی معنی میابد که به عدالت اجتماعی توام گردد .

7-  اراده مردم اساس قدرت حکومت است ؛ به گونه که حکومت ها مشروعیت خودرا از رای ازادانه مردم وانتخابات منصفانه نوبتی  اخذ میکند و توسط قوانین فعالیت میکند که توسط مردم وضع شده باشد .این اراده درنظام دموکراسی تامین وتضمین میشود . اما دمکراتیک بودن نظام دموکراسی منوط ومشروط به استقرار دولت حقوق وحاکمیت قانون, تامین ازادی های فردی واجتماعی و حقوق اساسی مردم, کثرت گرایی وسیستم چندحزبی  توزیع ,وتناوب قدرت و انتقال مسالمت امیز ان ,عدم خشونت سیاسی وتفکیک قوای ثلاثه واستقلال واقعی قوه قضایه میباشد که بر مبنای یک تحول دموکراتیک متحقق میشود. « نهضت میهنی» روا داری یا مشروعیت را تنها درین روابط وضوابط می فهمد .

    اگر بپذیریم که هدف مبارزه سیاسی درتحلیل نهایی حفظ وبدست اوردن  قدرت است , قدرت خود وسیله است برای تحقق برنامه به مثابه هدف عمده مبارزه سیاسی . درینجا ما به فورمول «هدف- وسیله - هدف »روبرو میشویم . نکته مهم درین جا این است  که درکدام حالت به تحقق اهداف برناموی میتواندست یافت دراپوزسیون ویا قدرت. بنابران  تلاش به کسب قدرت به هرقیمت انهم به منظورمنافع گروهی وشخصی وبا گفته ماکیاولی « مجموعه  از ابزار مادی ومعنوی برای کسب وحفظ قدرت به مثابه هدفی که همه چیز در خدمت ان باشد» در موازین مبارزه ترقی خواهانه  نمی گنجد ومشروعیت ندارد .

   دمکراسی یک فضیلت عام وجمعی است نه فردی  . حرف بر سر دمکراسی واقعی است نه دموکراسی سرودم بریده سالوسانه وجعلی .  دموکراسی بالذات یک حکومت ایدیال نیست ولی هنوز متبادل ان تجربه نشده است و ارزش  دمکراسی موجودمخصوصا  وقتی شناخته میشود که انرا با خصوصیات  نظامها و رژیم های  اقتدارگرا ,  توتالیتار, استبدادی ,دیکتاتوری های فردی و رژیم های نظامی مقیسه کنیم وبسنجیم . مذهبی کردن وایدیالوژیک ساحتن اداره جامعه با دمکراسی مغایرت دارد؛ دمکراسی ازهمه و برای همه باید باشد .  درجامعه دمکراتیک همه احزاب سیاسی وسازمانهای اجتماعی حق زیست وفعالیت قانونی دارند به شرط که به اصولی اولیه دموکراسی ومردم سالاری تن دردهند ودرتلاش تسلط ایدیالوژی معین بر سیستم سیاسی نباشد .

 «نهضت میهنی»  مخالف دولت ایدیالوژیک یا تحمیل یک ایدیالوژی ویا اقتدار یک حزب سیاسی بر سیتم سیاسی , دولت وجامعه است . نهضت به خاطر استقرار سیستم سیاسی مبتنی بر دموکراسی گسترده مبارزه میکند ,  سیستمی  که دران با تغیر وتعویض حکومتها اساسات نظام دولتی برهم نمی خورد وحاکمیت قانون  خدشه دار نمی گردد . 

  مردم سالاری و دموکراسی برای نهضت  ارزش و باور ,هدف وغایه , تعهد ورسالت است ؛ که به هیچصور ت ودرهیچ شرایط نباید خدشه دار گردد . دموکراسی ومردم سالاری نیاز تکامل جامعه افغانی , خواست مردم وتنها راه حل مسایل کنونی میباشد.

  8-عقب ماندگی عمومی  معضل اساسی جامعه ماست .این در حالیست که نوسازی و رشد اقتصادی-فرهنگی    ترقی علمی _تخنیکی شرط توسعه پایدار و ترقی عمومی میباشد .دموکراسی بر پایه سطح معین رشداقتصادی تامین وتعمیم می یابد  وعدالت اجتماعی بر بستر هردو یعنی رشد اقتصادی وتعمیم دموکراسی متحقق میشود .

    تیوری علم اقتصاد می اموزد وتجربه به اثبات میرساند که اقتصاد بازار  به مثابه یک پدیده عینی وزایده ان یعنی نظام سرمایه داری به مثابه یک فورماسیون اجتماعی –اقتصادی مرحله قانونمند تکامل اجتماعی و یگانه راه ازبین بردن مناسبات کهنه وتامین رشد اقتصادی شمرده میشود. نظام سرمایه داری جوامع را دگرگون میسازد وبه  تحر ک می اورد,نیروهای مولده رارشد میدهد, تولید را گسترش میدهد وثروت های بزرگ مادی بوجود می اورد , مناسبات ملی وساختار اجتماعی جدید را بوجود می اورد و نظامات  کهنه رانفی میکند .علم وتخنیک را رشد وتوسعه میبخشد؛ تحولا ت ونوسازی فرهنگی را باعث میگردد ,  ارایش اجتماعی راتجدید میسازد و تغیر میدهد . ملت را بوجود می اورد .

   این ها واقعیت های میباشند که در پبش چشم  مان میگذرد .  با این وجود  سرمایه داری  یک نظام ایدیال وپایان تکامل اجتماعی شمرده نمی شود و بشر حق دارد که به یک نظام اجتماعی بهتر ازسرمایه داری بیاندیشد. اماتنها ازطریق رشد سرمایه داری به جامعه عادلانه وپبشرفته اینده میتوان گذار کرد . بدین سان ما دربرابریک انتخاب قرارداریم ؛ یا باید  بازار ازاد و سرمایه داری را پذیرفت و یا  به عقب ماندگی قرون وسطایی تن درداد ؛ راه سوم وجود ندارد . این درحالیست که تیوری های  راه رشد غیر سرمایداری بطلان خودرا به اثبات رسانده است.

  « نهضت میهنی» تمام اشکال ملکبت را برسمیت می شناشد اقتصاد بازار  و نظام سرمایداری را به مثابه تنها راه گذارازنطامات قرون وسطایی به مراحل پبشرفته تکامل  و انکشاف جامعه میداند . اما  زمانی که از تایید اقتصاد بازار و سرمایه دارای حرف زده میشود به معنی ان نیست که این  نظام «ارمانشهر ومدینه فاضله» است ؛  بلکه یک پدیده  عینی وحقیقت است  وناگذیر به تمام خوبی وبدی های ان باید انرا پذیرفت   .

   جامعه افغانی درحقیقت درگیر یک فاجعه فرهنگی است . واپس گرایی وانحطاط فرهنگی هزار بار بیشتر به امروز وفردای افغانستان صدمه رسانده است . بنابران جامعه مااز نطر فرهنگی باید از سر ساخته شود .

  «نهضت میهنی» کانون تجمع فرهیخته گان ونخبه گان فرهنگی ونمایندگان توده وسیع روشن فکران میباشد . خواهان تحولات فرهنگی در جهت اعماریک جامعه علمی- معرفتی به مثابه ستراتیژی فرهنگی است . یک سازمان سیاسی  تجددگراو مدرن سیاسی است ؛ باعقب ماندگی فرهنگی وسنت گرایی , جهل  وخرافات وخوارداشت دانش واندیشه در همه جلوه ان  سر سازگاری ندارد . نهضت خواهان یک فرهنگ پیشرفته براساس استفاده اعظمی از همه دست اوردهای علمی تخنیکی وتمدن بشری میباشد .

  این است دیدگاها واماج ها و مبانی برنامه ی که نهضت میهنی برپایه ان ایجاد میگردد .  بدین سان باتامین صلح وازادی , عدالت اجتماعی ودموکراسی وتوسعه اقتصادی وفرهنگی , به تدریج شرایط وزمینه های مادی وفنی ومعنوی اعمار یک جامعه  مدرن وباز , پیشرفته وعادلانه  فراهم میگردد . اعمار این جامعه ماهیت مبارزه ترقی خواهانه , مشی عمومی یا ستراتیژی «نهضت میهنی دموکراسی وترقی افغانستان» را تشکیل میدهد که بر اساس یک برنامه علما تنظیم شده  دریک پروسه تحولات بنیادی ورفرم هاتحقق میابد.

  به عقیده نهضت  کار اعمار این جامعه وتحقق این ستراتیژی نباید به کدام فردا نامعلوم موکول  گردد بلکه از امروز شروع میگردد . ما در نظر نداریم به اصطلاح  تدوین «برنامه های ستراتیژیک» تکلیف ووظایف جندین نسل اینده را تعین کنیم . بر نامه ها مجموعه از وظایف واهداف  است که برای یک مرحله معین مبارزه سیاسی تعین میگردد واز خصلت انعطاف پذیری وتاثیرگذاری باید برخوردار باشد .

 9- جهان مادر اثر گلوبالیزم یاجهانی شده سرمایه ,انقلاب علمی تحنیکی واطلاعاتی بیک دهکده جهانی مبدل شده که سرنوشت هر جامعه وکشور رابه سرنوشت مجموع بشریت گره میدهد .افغانستان به مثابه شاهراه تجارت وتلاقی افکار امروز نیز بخصوص پس ازتغیرات جیوپولیتیک دراسیای میانه بیشتر از پیش اهمیت جیوستراتیژیکی کسب کرده است . تمایلات بالقوه تفوق طلبانه قومی وملی , نژادی وفرهنگی ,موج تروریزم وبنیادگرایی اسلامی و تشدیدرقابت های قدرت های بزرگ برسرتسلط منابع انرژی منطقه, کشورما را به مثابه نقطه «تقابل واشتراک منافع بین المللی » مانند گذشته به چالش های خطرناک  مواجه میسازد . اما مشکل درافغانستان نیست بلکه در منافع متضاد بین المللی است که به قیمت زیر پاکردن منافع ملی کشور ما بدست می اید .درچنین وضعیت  وشرایط حفظ منافع ملی و تنظیم مناسبات بین المللی ومشی درست سیاست خارجی درین راستا بیش از پیش حساسیت واهمیت کسب میکند .

  پشتیبانی از تعقیب بی طرفی عنعنوی  ومشی همزیستی مسالت امیز, عدم انسلاک یعنی عدم اشتراک درپیمان ها واتحادیه های نطامی , تامین حسن همجواری وهمکاری های متقابلا مفید اقتصادی وسیاسی , عدم دخالت ومداخله در امور یکدیگر؛ همگرایی بین المللی ,پذیرش مقرارات وموازین مناسبات بین المللی, منشورسازمان ملل متحد,.اعلامیه جهانی حقوق بشری ,همبستگی بین المللی برای صلح وامنیت جهانی , برابری وتساوی حقوق ملل , انکشاف کشورهای فقیروحمایت از داعیه دموکراسی وازادی , مبارزه برضد تشنج افرینی وتروریزم ,افراطیت مذهبی وناسیونالیستی , تبعیض نژادی , تولیدوقاچاق مواد مخدره  اصول وخطوط اساسی  سیاست خارجی وروابط بین المللی نهضت میهنی را تشکیل میدهد.

                    جایگاه انقلاب ورفرم  در دیگاهای نهضت میهنی 

     10- تکامل اجتماعی یک پروسه عینی وقانومند است که در یک پروسه  تحولات اجتماعی به شکل انقلاب یاتحولات بنیادی ورفرم یا اصلاحات صورت میگیرد .روند تحولات اجتماعی روند است ,تدریجی وطولانی که عملادر نتیجه عملکردعوامل مختلف ومتعددناهمگون ,خیرش ها تند وتیز به جلو وعقب نشینی ها ,دوره های ارامش نسبی وانفجارهای قهری شکل میگیرد . درحالیکه  اصلاحات عبارت  سلسله از دگرکونی وتغیرات تدریجی , ارام , صلح امیزدر عرصه های گوناگون زندگی میباشد که از بالا تحقق میابد .

    انقلاب  لکوموتیوتاریخ  است . حقیقت این است که همه دست اوردهای بشریت محصول انقلاب ها اعم از انقلاب های  زراعتی , صنعتی , اجتماعی , علمی تخنیکی , فرهنگی , سیاسی میباشد .  مبارزه اجتماعی وعالی ترین شکل ان یعنی انقلاب اجتماعی  یک امر عینی است  و راه حل تضاد های اجتماعی شمرده میشود . بنابران  ریشه های  انقلاب ها را باید در تضاد های اجتماعی پالید وشکل انرا باید در وضعیت خاص اجتماعی وسیاسی که دران انقلاب به وقوع می پیونددجستجو کرد نه صرفا دراراده احزاب ومجریان انقلاب ها  .

  انقلاب یک ضرورت  شمرده میشود , مخصوصا وهنگامیکه  رفرم هابه بن بست برسد .انقلاب ماهیت یک امر انسانی است و برای سازندگی, پیشرفت وحفظ شرافت وخوشبختی انسانی صورت میگیرد . بنا بران انرابه خون واتش , خشونت واعمال قهر امیزونابودی فزیکی طبقات ومخلفان سیاسی نباید فهمید ودرک کرد .

  متاسفانه که انقلاب ها اکثرا  به تراژیدی  مبدل میشود,اما علت تراژیدی انقلاب عمدتا به شکل وقوع ان و مقاومت نیروهای ضد انقلابی و سخت جانی  ان چیزی مربوط است که در جریان انقلاب باید تغیرکند  .پس اگر انقلاب باخود مصایب می اورد , مسولیت ا ن عمدتا  متوجه نیروهای است  که دربرابر تحولات اجتماعی وانقلاب مقاومت میکند.

 از سوی دیگر متاسفانه هستند کسانی که انقلاب را  تنها به شعارهای حماسی قهری ,خشونت وخون می فهمد ومی شناسد . این یک درک ابتدایی , احساسی وغلط از انقلاب است . بخصوص درجامعه ای  که  انقلاب فاجعه افریده باشد  ؛ محور قراردادن حماسه های خونبار انقلابی برای مبارزه سیاسی دموکراتیک یک شوخی بیش نیست . به یک سخن نه فقط انقلابیون  بلکه مردم هم به دنبال یک انتخاب غیر خونین وعقلانی میباشند و شعار خونبار وحماسی دیگر رنک باخته است . این واکنش انسانی وطبعی را نباید یک پدیده تراژیک دید وانرا سقوط اخلاقی جامعه ارزیابی کرد .

« نهضت میهنی دموکراسی وترقی افغانستان »   طرفدار تحولات اجتماعی است  که توسط اصلاحات ازبالا و مبارزه مسالمات امیزتحول طلبانه از پاین تحقق می یابد. نهضت مخالف انقلاب  نیست اما خواهان انقلاب مسالمت امیز میباشد . 

      11- پس «نهضت میهنی» یک سازمان سیاسی مسالمت گرا ست . به عدم خشونت معتقد است وخواهان حل تضادهای سیاسی-اجتماعی ازطریق صلح امیزاست  .مسالمت گرایی درواقع انسانگرایی است . تجارب نشان داده است که اغلب روند های خشونت امیزاز کنترول خارج میشود . هر ضربه ضربه دیگری همراه دارد که ان نیز زمینه ساز ضربه بعدی است . بدین  ترتیب خشونت به شکل زنجیری تولید وباز تولید میشود . خشونت در تمام اشکال ان  یک رابطه ناسالم  است .

 « نهضت میهنی » به« شعار خشونت برای مسالمت , جنگ برای دموکراسی »به گونه قطعی مخالف است واز شعار اگر «صلح می خواهی برای صلح تدارک ببین حمایت» میکند . تنهابا این شعار است که به  صلح پایدار وعادلانه میتوان نایل امد . نهضت  درین مورد  یک  نظریه جدیدی را ارایه میکند  وان اینکه : پیدایی امنیت , ازادی , استقلال وعدالت , دموکراسی وترقی وصلح را نه با خشونت ومقابله مسلحانه وهرج ومرج ,انباشتن سلاح ودست یازیدن به ان ,بلکه با مدارا , مصالحه , مسالمت , تفاهم وعدم تشدد قابل حصول میداند.

                   پروسه های جاری و وظایف مبرم «نهضت میهنی » 

         « نهضت میهنی» در شرایط وزمانی پا به عرصه وجود میگذارد که  اوضاع  کشوربادریغ هم چنان پیچیده باقی مانده است وهیچیکی ازمسایل اساسی  حل نگردیده است. مساعی وسیع ملی وبین المللی جریان دارد و دست اوردهای هم در عرصه گوناگون به ملاحظه میرسد  , اما  موفقیت های چشگیربه نظر نمی خورد .معلوم است که هیچ کس خواهان معجزه  وحل یک شبه مسایل نیستند . اماحر ف بر اولویت ها وحل معضلات میباشد که ممکن ومقدور است .

   دلایل متعدد درین رابطه  وجود دارد اما عوامل اصلی پیچیده گی وضع انهایی هستند که : به خلع سلاح وحکومت مرکزی  , مصالحه وپلورالیزم سیاسی , دموکراسی ومردم سالاری ,  حقوق اساسی  و ازادی های مدنی - فردی واجتماعی مردم تن درنمی دهند. این درحالیست که مردم افغانستان , جامعه جهانی, ملل متحد وتمام نیروهای صلح خواه کشورخواهان  رفع انحصار نظامی –سیاسی این نیروها میباشند , ولی  با تاسف که این صداها ومطالبات هنوزگوش شنوا پبدا نکرده است . بدین سان مشکل عمده دروجود نیروهای ارتجاعی وضد دموکراسی است که نمی گذارد افغانستان به یک کشور متمدن  وپیشرفته مبدل گردد.

  ازسوی دیگر سیاست های «مصلحت جویانه » و روش های محافظه کارانه وعدم قاطعیت , عدم شفافیت در دیدگاها  وموضع گیری  نیروهای که خودرا دمکرات ومترقی ومتعهد  به حل عادلانه قضیه کشورمیخوانند  نیز دربن بست کنونی وکاستی ها نباید ازنظرانداخته شود.  مصلحت ها وسازش ها در سیاست بطور کلی حتی یک ضرورت شمرده میشود اما معامله بر ارزش ها نه فقط ناروا ست بلکه اینده نیز ندارد. تنها سیاست اصولی , سیاست درست است , ناممکن است کسی هم مترقی باشد وهم متحد ارتجاع . اینک دیده میشود که جای سازش های را مقابله اشکار میگیرد .

  عوامل وفکتور خارجی  در سرنوست افغانستان هموار ه نقش عمده وحتی تعین کننده دارد .ازین گریزی نیست زیرا این موقعیت بین المللی ازهمان ابتدای شکل گیری این جغرافیای سیاسی برای ما افغانها رقم زده شده است. اینک تاریخ تکرار میشود ؛ به گونه که سرنوشت ملی وحل قضیه کشورعمدتا درگروعوامل بین المللی قرارمیگیرد .

  بنابران  حمایت وکمک های بیرونی ارزش حیاتی دارد . اما فراموش نبایدکرد وتجارب نیزنشانداده است که تنها حکومت های دوام اورده میتواند که از حمایت ملی وپایه سیاسی واجتماعی داخلی برخوردارباشند, به گونه که این حمایت داخلی تنها در صورت سیاست های روشن مردمی ووفاداری به منافع ملی  به دست می اید.  تجارب نشان میدهد که برای بیگانه گان دوستان ودشمنان دایمی وجود ندارند تنها منافع است که دوستان ودشمنان را تعین وتعویض میکند , پس مطلق کردن حمایت خارجی  واتکا یک جانبه برفکتورهای خارجی , برای وطندوستان واقعی اینده سیاسی ندارد .

باوصف اینکه اکنون یک نوع توازن واشتراک درمنافع بین المللی در رابطه به کشورمابه ملاحظه میرسد  . اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در دراز مدت این توازن واشتراک به تضاد وتقابل منافع فرانه روید , مخصوصا که تلاش های متضاد به منافع ملی افغانستان دربعضی حلقات ذیدخل خارجی  به ملاحظه میرسد . تجارب  نشان داده است  که منافع ملی وحل معضلات جاری کشور  تنها در صورت توازن منافع , تساند وتفاهم بین المللی تامین گردیده میتواند. مسلما که  نقش ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا درتامین صلح وثبات وعادی شدن اوضاع و بازسازی کشور عمده وتعین کننده است . امریکا به مثابه کشوریکه متعهد ومسول در رابطه به تامین صلح وثبات واعاده دموکراسی در افغانستان است  , باید بداند که تامین این اهداف ودر مجموع  صلح وامنیت در منطقه  به یک الترناتیو دموکراسی وتجدد , ازادی وترقی  در کشور ماگره میخورد .اما ابهام زمانی به میان می اید که افغانها هنوز نمی داند که ستراتیژی امریکا درافغانستان چه است ؟ واین کشورکدام چیز را انتخاب خواهد کرد« طلای سیاه یا ارزش ها» ؟  ومخصوصاکه این بیم نیز وجود دارد که اگرامریکا ومتحدین ان  بنابردلایل مجبور به ختم حضور نظامی در کشور ما گردند , سرنوشت افغانستان  ومردم ان چه خواهدشد ؟ . این درحالیست که مردم این کشور هنوز نیز در چنگال زورمندان وارتجاع زجر میکشند ,یک بدیل مترقی و ملی – دمکرات نیرومند  وبنابر ان دورنمای یک  صلح وثبات پایه دار به نظر نمی خورد .

           خطوط اساسی مشی سیاسی  «نهضت میهنی »

   مبارزه دراه صلح وازادی استقلال سیاسی , حاکمیت ملی وحدت ملی ,تمامیت ارضی  دموکراسی ,ترقی وعدالت اجتماعی به مثابه اهداف عمومی , مبارزه برای حل دموکراتیک مسله قدرت واستقراریک نظام دموکراسی پارلمانی به شکل جمهوری مبتنی بر کثرت گرایی وموازین اساسی دموکراسی وجامعه مدنی  از طریق ایجاد یک قانون دموکراتیک ؛ مبارزه برای تامین حقوق وموازین مندرج دراعلامیه حقوق بشری ؛ مبارزه برای تامین حاکمیت قانون ؛ مبارزه بر ضد تروریزم وکشت وتولید وقاچاق مواد مخدره درافغانستان ؛ مبارزه برای حل دموکراتیک مسله ملی ومسله زبان درکشور ؛ مخالفت در برابر خشونت گرایی وتوسل به زوربه خاطر حفظ قدرت ویا رسیدن به ان , حمایت از تشکیل اردوی ملی مدافع تمامیت ارضی افغانستان وتقویت نیروهای امنیتی به منظور تامین امنیت مردم ,حمایت ازتلاش ها برای جلوگیری از برخوردهای گروهی ومنطقوی خلع سلاح وجمع اوری اوری ان بدون اثتثنادر سراسر کشور ؛ مبارزه برای تامین پلورالیزم سیاسی , سیتم چند حزبی وانتخابات ازاد عمومی سری ومستقیم بر پایه نفوس ؛ مبارزه بر ضد هر گونه ساختار مبتنی بر استبداد ,ارتجاع , برتری جویی های نژادی ,قومی ,ملی ,محلی , زبانی ,مذهبی وگرو هی ؛ تلاش برای حقوق زنان در همه عرصه های بویژه تامین حق اموزش , حق کار وشرکت در اداره وسیاست ؛ مبارزه در راه ازادی هاوحقوق فردی اعم از از ازادی اندیشه , عقیده سیاسی , مطبوعات , بیان وقلم , مصونیت مخابرات مراسلات ,اقامت مسافرت , انتخاب شغل ومنزل .مبارزه برای تامین ازادی های فردی وجمعی  به خاطرتشکیل احزاب سیاسی , جمعیت ها , انجمن ها , اتحادیه ها , حق تشکیل اجتماعات وکانون های صنفی ,تظاهرات واعتصابات که تابع محدویت های غیر دموکراتیک وموکول به قوانین باز گیرنده نشوند.مبارزه در راه ایجاد سازمانهای مدافع حقوق وتشکل های روشن فکری ,دانشجویی , جوانان ,زنان واقشار ولایه های دیگر اجتماعی که ضامن دموکراسی پایدار در کشور گردد ؛ پذیرش نظام اقتصاد بازار وگسترش رقابت سالم اقتصادی توام بارعایت اصول عدالت اجتماعی ,تامینات مادی وبیمه های اجتماعی , مبارزه برای ارتقای سطح زندگی مردم , حمایت ازهمه تلاش ها دراه بازسازی رشد اقتصادی وتوسعه فرهنگی ؛حمایت از تلاش های سازمان ملل متحد وجامعه جهانی در رابطه به حل دمکراتیک وعادلانه مسله افغانستان وبازسازی وترقی کشور؛ دفاع از منافع ملی ومصالح علیای کشور؛همبستگی و همسوی مبارزات نهضت با مبارزات کلیه نیروهای ارادیخواه ومترفی در گستره کشور وجهان مبتنی بر ارزش های انسانی . این است راه های حل وپروگرام عمل که در طرح نهضت پیش کش گردیده است که درصورت تحقق ان میتوان به مغظلات کنونی فایق امد .

    در فرجام باید خاطر نشان ساخت که  کلید حل مسایل افغانستان در تحلیل نهایی دردست خود افغانها وبه نمایندگی ان دردست نیروهای مترقی و ملی –دموکرات این کشور قراردارد . این نیروها به فراوانی در جامعه یافت میشوند که باید دریک نهضت فراگیر سیاسی که طرح ایجاد ان ریخته شده به تبادل نظربپردازند و متشکل شوند وبه مثابه یک نیروی مستقل سیاسی مبارزه مسالمت امیز وقانونی , متحدانه وموفقیت امیز را برای حل  مسایل حاد کنونی واعمار یک افغانستان ازاد ومتمدن , شگوفان وپیشرفته که مردم ان در رفاه  وخوشبختی ,صلح , دوستی , تساند وتعاون به ملل جهان زندگی کنند , براه بیندازد .

    همبستگی,وحدت ,اتحاد ووحدت عمل نیروهای ملی –مترقی کشور یک ضرورت مبرم ملی والترناتیوصلح , ثبات وگذار به دموکراسی واعمار جامعه مدرن وباز , پیشرفته وعادلانه میباشد . افغانستان دیگرتحمل  خشونت وتخریب را ندارد . این کشور باید اباد شود نه ویران . بیاید که درین مرحله حساس حیات ملی نمونه شیکیبایی وتحمل , اشتی و مدارا ,تفاهم وبرادری شویم . وفراموش نکنیم که موفقیت ما در وحدت ماست . یا باید یکی شد ورنه نابود میشویم .


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی